آیلینآیلین، تا این لحظه: 19 سال و 19 روز سن داره

آیلین هستی مامان و بابا

تعطیلات نوروزی

1393/1/23 1:20
نویسنده : مامان و آیلین
338 بازدید
اشتراک گذاری

توی پست قبلی از تعطیلات عید گفته بودم حالا می خوام بقیه را برای خودم و شما مرور کنم

روز دوم عید که دختر عموی کوچولوی به دنیا آمد .که قبلاً براتون گفته بودم روز سوم هم هم که برای عید دیدنی به خانه خاله مریم و خاله شهلا رفتیم .

بعد هم می خواستیم بریم خانه خالا میترا که اونا امده بودم سمت خانه ما برای عید دیدنی بعد برگشتیم خونه شب خاله میترا اومد خونمون عید دیدنی 

روز چهارم هم با عمو شاهرخ و زن عمو و مامان حبابه و عمه مریم و مامان و بابا رفتیم گردش که خیلی خوش گذشت و طبق معمول هر سال رفتیم روستایی سرسبز و دیدنی کرائی که زادگاه پدری من نیز       می باشد .

عکس های از روز 4 فروردین ماه 1393 روستای سرسبز کرائی

روز پنجم را هم رفتیم خانه مامان شیرین اونجا بودیم بعد هم با خاله شهلا و مامان شیرین رفتیم خانه (دایی مامانم ) برای عید دیدنی که اونجا هم با نوه هاشون بازی کردم حسابی مشغول بودم 

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

بقیه روز های عید را هم یا به عید دیدنی گذشت و یا گردش های خیلی جزئی 

ولی در روز یازدهم عید هم به همراه خاله شهلا و خاله مریم و بچه ها رفتیم گردش که خیلی خوش گذشت توی راه ایستادیم خیلی هوا خوب بود آخه روز قبلش بارون شدیدی اومده بود ولی خوب صبح روز بعد هوا خیلی عالی بود حسابی بازی کردیم همراه علی و آن روز ما ناهار دعوت خاله شهلا بودیم که خیلی هم زحمت کشیده بود . 

کبابهای خوشمزه که عمو ولی و مصطفی و بابایی کباب کردن 

که من چون جوجه دوست ندارم کوبیده اختصاصی برام درست کرده بودند .

اونجا موقعی که داشتم کباب درست می کردیم یک سگ قشنگ اومده بود دور ور ما 

معلوم بود خیلی گرسنه بود مامان یک تکه گوشت داد به من بهش دادم که دیگه تا زمانی که اومدیم کنارمون بود و رد نمی شد .

روز دوازدهم هم خانه مامام حبابه بودیم آخه دختر عمو کوچولو را آورده بودن اونجا من هم رفتیم پیشش

روز سیزده به در امسال هم که بارنندگی شدیدی بود و ما را امسال خونه نشین کرد 

سیزده بدر امسال جایی نرفتیم 

روز پانزدهم شب هم دعوت دایی محمد بودیم (دایی محمد ) خیلی خوش گذشت و زن دایی هم خیلی زحمت کشیده بود دستش درد نکنه 

روز شانزدهم هم که خانه بودیم خودمون را برای مدرسه و مامان بابا هم برای رفتیم به سرکار آماده      می کردند .

 

به امید سالی خوب ، پر از شادی و نشاط برای شما دوستان عزیز .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مهرنوش مامان مهزیار
23 فروردین 93 12:12
سلام آیلین جون. چه عکس های خوشگلی عزیزم . معلوم حسابی بهت خوش گذشته. بازم تنها کوبیده خوردی خانم؟؟؟ عزیزم خوشحالم که خونه مون بهت خوش گذشته.
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی زن دایی بله جای شما خالی خیلی هم خوشمزه بود .[گل
مامان مهرادي (آرزو)
23 فروردین 93 17:38
سلام آيلين جون ممنون شما لطف داريد .مرسي كه به وبلاگ پسركم سر زديد وبلاگ شما هم زيباست عزيزم .
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی عزیزم
♥مامان متین جون♥
23 فروردین 93 18:47
مبارک باشه قهرمانیتون موفق باشین..دخملی رو ببوسین
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی عزیزم خوشحال شدم به وبلاگمون سر زدین همیشه از این کارا بکنید
مامان برسا
24 فروردین 93 1:30
سلام آیلین جان و مامان اعظم مرسی از اینکه به وبلاگ ما سر زدید چه دختر ناز و خانمیه این آیلین جان خوشحال میشم یتونیم دوست خوبی برای شما باشم
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی عزیزم ممنون که به وبلاگ ما سر زدید من هم امیدوارم که دوستان خوبی برای هم باشیم .
گل نرگس19
24 فروردین 93 13:54
سلام وبلاگ زیبایی دارید خوشحال میشم به منم سر بزنید و در صورت تبادل لینک خبرم کن موفق باشید[لبخند
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی عزیزم چشم حتماً
مامان محمدحسام
24 فروردین 93 19:47
سلام مامانی دخمل نازی دارین خدا حفظش کنه انشالله سال خوبی رو پیشرو داشته باشین به جمع دوستای محمدحسام خوووووووووووووش اومدین
مامان و آیلین
پاسخ
مرسی عزیزم من هم از آشنایی با شما خوشبختم
مامان علیرضا
10 اردیبهشت 93 17:33
چه جای قشنگی.... معلومه که خیلی بهت خوش گذشته عزیزم! گلم خوشحال میشم به وبلاگ پسملی منم سر بزنین
مامان و آیلین
پاسخ
چشم حتماً منم به دیدن شما میام