آیلینآیلین، تا این لحظه: 19 سال و 3 روز سن داره

آیلین هستی مامان و بابا

مطالبی و تصاویری دیدنی از ایل غیرتمند بختیاری

سلام دوستان عزیز بعد از مدتی غیبت با هم فرصتی پیدا شد تا بتونم مطالبی رو توی وبلاگم بنویسم . دوستان عزیز من بختیاری هستم و به بختیاری بودنم همیشه افتخار کرده و می کنم حالا می خوام برای شما دوستان عزیز درباره ایل بختیاری مطالب و عسکهای رو بزارم امیدوارم خوشتون بیاد .   سلام حضرات بی بفا عید مو هموسو بی که ایسانه داشتوم یه ذره غم منه ای دلوم نداشتوم انشستیم ری به ری لوا به خنده مو روزا تهنایینه باور نداشتوم هیشکتون خو یه حالی زم نپرسیدین نگودین یاسر کوینه؟ حالس خووه ؟ عیو نداره ایسا خووین؟خوو  میمونی رهدین و تش نادین به آجیلا ؟             ...
20 ارديبهشت 1393

عکس های تولدم در تاریخ 1393/2/4

سلام دوستان خوبم امیدوارم که حالتون خوب باشه  امروز مامان بالاخره وقت کرد با کمی تاخیر سری به وبلاگ من بزنه و می خواد عسکهای تولد من را که روز چهارم اردیبهشت ماه 1393 برگزار شد - البته با یک روز تاخیر برام تو وبلاگم بزاره  اینا تزئین کردن خونه توسط مامان و خاله آرزو ( دوست مامانم ) عکس کیکم که با سلیقه خودم (درا) بود که خیلی هم خوشمزه بود  اینم منم در حال آماده شدن برای فوت کردن شمع تولد  (آیلین دختر گل مامان و بابا با این حس گرفتن قشنگش ) این عکس هم همراه دوستام  عکس آیلین - از راست ( فاطمه ساکی - سارینا بهبودی - تارا - آیلین - نازنین جع...
19 ارديبهشت 1393

تولد آیلین دختر عزیز مامان و بابا

سلام دوستان خوبم امروز یعنی 93/2/3 روز تولد آیلین دختر عزیزمان است آیلین در سوم اردیبشت 1384 درساعت 10:15 شب به دنیا آمد . امروز روز تولدم اما مامان و بابا تصمیم گرفتن فردا تولدم رو جشن بگیرن بخاطر اینکه امروز مدرسه بودم و فردا روز بهتری  - دوستان خوبم عکس های جشن تولدم را توی پستای بعدی براتون می زارم . تا فردا دارم لحظه شماری می کنم چون یکی از بهترین روزای زندگیم است . آیلین عزیز تولد مبارک ( از طرف مامان و بابا )   این عکسها رو هم همراه عمو شاهرخ در ایام عید گرفتم پیش عمه بودن نتونستم تو پست عید بزارم به ماما اصرار کردم که حتماً آنها را جا بده  ...
3 ارديبهشت 1393

عروسی سنتی

سلام دوستان خوبم امیداورم که حال شما خوب باشد بچه های عزیز پنج شنبه هفته گذشته یعنی در تاریخ 93/1/28 همراه مامان و بابا و مادر بزرگ و عمه رفتیم عروسی یه عروسی  که به صورت کاملاً سنتی برگزار شده بود و خیلی به من خوش گذشت به اصرار داماد عروسی در روستا برگزار شده بود که خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت من که اصلاً توی عروسی نبودم همش مشغول اینور و اونور رفتن و بازی کردن بودم به اصرار مامان اونجا دو تا عکس با نوه دایی بابایی یعنی ارمغان خانم گرفتم اون لباس محلی پوشیده بود و خیلی خوشگل شده بود .   خیلی خیلی خوش گذشت یادش بخیر  ...
3 ارديبهشت 1393

تبریک بهترین روز سال (یعنی روز مادر )

پیشاپیش روز زن و همچنین روز مادر را به تمام زنان و مادران عزیز تبریک می گویم    10 جمله و نقل قول به مناسبت روز مادر     مادری تمام وقت بودن، یكی از مشاغل با حقوق بالاست كه حقوقش عشقی خالص و ناب است.   با سرعت هر چه تمامتر به  روز مادر  نزدیك می شویم روزی كه گل ها می شكفند . همان طور كه شكفتن گلها را جشن می گیریم نباید از مهم ترین جشن برای مادرانی كه ما را به دنیا آورده اند را فراموش كنیم . بدون حضور مادرها ما نمی توانستیم پا بر این دنیا نهیم و از نعمت زندگی لذت بریم . این موجودات دوست داشتنی مادران ما هستند و برای 9 ماه ما را در بطن خودشان حمل كرده اند و حتی وقتی هم كه بزرگ می...
29 فروردين 1393

یاد ایام خاطرات بازی دهه شصتی ها

سلام دوستان عزیز مروری بر ایام گذشته ( یادش بخیر ) واقعاً یادش بخیر  یادش بخیر شعر باز باران با ترانه باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان مي خورد بر بام خانه يادم آرد روز باران گردش يك روز دیرین خوب و شیرین توي جنگل هاي گيلان كودكي ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازك چست و چابك با... باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان مي خورد بر بام خانه يادم آرد روز باران گردش يك روز دیرین خوب و شیرین توي جنگل هاي گيلان كودكي ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازك چست و چابك با دو پاي كودكانه مي دويدم همچو آهو مي پريدم ازلب جوي دور ميگشتم ز خانه مي شنيدم از پرند...
25 فروردين 1393

پست اول نوروز 93

سلام دوستان خوبم امیدوارم که سال جدید را تا این لحظه با خوبی و سلامتی پشت سر گذاشته باشید . و نوروز و تعطیلات را خوبی را سپری کرده باشید . من تقریباً از دوشنبه آخرین هفته سال  دیگه مدرسه نرفتم یعنی اینگار دیگه خانم معلم هم خسته شده بود . آخه بهمون گفته بود اگه دوست داریم می تونیم دیگه مدرسه نریم . این همه عکس های آخرین دوشنبه سال همراه دوستم نسترن دختر همکار مامانم در اداره  این هم عکس من توی حیاط پشت اداره و مشغول شیطونی کردن  امسال در شروع سال جدید یعنی تقریبا سه ساعت مونده به سال تحویل بابا مجبور بود که برای تحویل گرفتن یک بسته پستی که براش رسیده بود بره فرودگاه که من و مامان رو هم همراه خودش برد ...
23 فروردين 1393